کد مطلب:106648 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

نامه 024-وصیت درباره دارایی خود











[صفحه 700]

وصیت امام است كه چگونه در مالش تصرف شود و آن را پس از مراجعت از جنگ صفین نوشت: یولجنی: مرا داخل كند حررها: او را آزاد كرد امنه: امنیت، آسایش (این است آنچه بنده ی خدا علی بن ابیطالب فرمانروای مومنان درباره ی دارایی خود، دستور داده است برای جلب رضایت و خشنودی خداوند كه او را داخل بهشت كند و آسودگی و امنیت به وی عطا فرماید، (قسمت دیگر از این وصیتنامه این است) و حسن بن علی به این امر قیام كند: از آن مطابق دستور و، وجه پسندیده بخورد و ببخشد، پس اگر برای حسن پیش آمدی كند، در زنده بودن حسین، (ع) او پس از حسن به انجام امور قیام كند و راه درست را برود و پسران فاطمه (ع) آن اندازه سهم از این مال دارند كه برای پسران علی است و این كه تصدی این كار را به دو پسر فاطمه وا گذاشتم به منظور به دست آوردن خشنودی خداوند و تقرب به پیغمبر اكرم و پاس احترام او، و شرافت خویشاوندی با او می باشد و بر كسی كه متصدی این امر شده لازم است كه اصل مال را چنان كه هست باقی بگذارد و درآمد و ثمره ی آن را مطابق دستور مصرف كند، و نباید نهالی از نهالهای درخت خرمای این روستاها را بفروشد تا حدی كه بر اثر رشد و زیادی درختها، زمینش كامل

ا شكل بگیرد و پوشیده از نخل شود و هر یك از كنیزانم كه با او همبستر شدم و فرزندی دارد یا باردار است كنیز به همان فرزندش واگذار می شود و بهره ی اوست، و اگر فرزندش بمیرد و خود زنده باشد آزاد است بند بردگی از گردنش برداشته شود و آزادی فرزند موجب آزادی مادر شود.) مرحوم سیدرضی می گوید این كه امام در این وصیت می فرماید: ان لا یبیع من نخیلها، ودیه، ودیه به معنای نهال خرماست و جمعش ودی می باشد و جمله ی حتی تشكل ارضها غراسا در نهایت فصاحت است و مقصود آن است كه آن چنان رویش نخلها در زمین زیاد شود كه بیننده آن را غیر از آنچه كه شناخته بوده ببیند و امر بر او اشتباه شود می پندارد كه این زمین غیر آن زمین است. این وصیت حضرت به روایات مختلف بعضی با جملاتی بیشتر و برخی كمتر ذكر شده و مرحوم سیدرضی قسمتهایی از آن را حذف كرده است و ما اكنون اصل آن را به روایتی كه بیشتر مورد اطمینان است می آوریم عبدالرحمن بن حجاج می گوید: حضرت موسی بن جعفر وصیت امیرالمومنین (ع) را برای من فرستاده و آن از این قرار است: این است آنچه بنده ی خدا علی (ع) برای جلب رضایت خداوند در مال خود وصیت كرد و به آن دستور داد، امید است كه خداوند متعال به آن سبب مر

ا در بهشت خود داخل و از آتش دوزخ دور كند، در روزی كه بعضی چهره ها سفید و نورانی و برخی سیاه و ظلمانی می باشند: آنچه از اموالم را كه در ینبع و اطراف آن دارم صدقه قرار دادم و بردگانی كه در آنجا دارم نیز صدقه اند بجز ابورباح و ابی یبرو، كه آزاد هستند و هیچ كس را در آنان حقی و برایشان راهی نیست، اینها موالی هستند پنج سال است كه در آنجا كار می كنند، نفقه و مخارج آنان و خانواده شان از همان ملك می باشد و تمام اموالی كه در وادی القری است برای فرزندان فاطمه می باشد و با بردگانش صدقه اند و آنچه در (دیمه) مال من است و نیز اهل آن همه صدقه اند جز این كه برای بردگان آنجا، همان است كه برای صاحبانشان نوشتم. و نیز آنچه در ادنیه مال من است و اهلش صدقه است و قصد هم، چنان كه دانسته اید صدقه در راه خداست. آنچه كه از اموالم صدقه بودنش را نوشتم امری است واجب و قطعی، خواه من زنده باشم یا مرده باید در راه رضای خدا انفاق شود و نیز به خویشاوندانم از بنی هاشم و بنی المطلب و مستحقان دور و نزدیك داده شود، و فرزندم حسن (ع) به این امر قیام كند خود بطور شایسته از آن مصرف كند و آنچه را كه صلاح بداند در مواردی كه رضای خدا باشد خرج و صرف كند و

اگر بخواهد برای ادای دین قسمتی از اموال را بفروشد مانعی نیست، و نیز می تواند آن را به عنوال ملك خودش بفروشد، و بطور كلی تصدی ثروتهای فرزندان علی (ع) بر عهده ی حسن بن علی (ع) است و چنانچه خانه ی حسن (ع) محل مصرف صدقات نبود و خواست آنها را بفروشد مانعی ندارد و اگر فروخت قیمتش را بر سه قسم تقسیم كند بخشی را در راه خدا صرف كند و قسمتی را در میان بنی هاشم و فرزندان مطلب بخش كند و یك سوم را هم میان اولاد ابوطالب خداپسندانه تقسیم كند، و اگر برای حسن پیشامدی شد و حسین (ع) زنده بود كارها به عهده ی وی خواهد بود و او چنان كه حسن را دستور دادم انجام دهد و برای اوست آنچه را برای حسن نوشتم و بر عهده ی اوست آنچه بر عهده حسن می باشد و بعد به این جمله متن می رسد. و ان الذی لبنی فاطمه... و تشریفا لوصلته (كه ترجمه اش گذشت) سپس می فرماید: و اگر برای حسن و حسین پیشامدی شد هر كدام آخرین بود به فرزندان علی نگاه كند، اگر در میان آنها شخص امین و درستكار بود در صورتی كه بخواهد او را بر این كار مامور كند، و اگر چنین كسی نیافت، در میان فرزندان دو پسر فاطمه نگاه كند و به هر كس در آن میان خواست كه هدایت و اسلام و امانتش را پسندید واگذار

كند آنگاه شرط می كند كه هر كس بر این امر مامور شود، باید اصل مال را باقی بگذارد و ثمرات آن را برای رضای خدا در راههای خیر مصرف كند و به خویشاوندان از بنی هاشم و بنی المطلب و نزدیك و دور انفاق كند و نخلهای نورس خرما را از این آبادیها كه نوشتم نفروشد. در دنباله این مطلب می گوید: هیچ كس را بر این وصیت راهی نیست و این است آنچه علی درباره ی اموال خود برای رضای خدا دستور داد روزی كه وارد مسكن شد، و نباید هیچ چیز از آن فروخته شود و نه بخشش شود و نه ارث برده شود، پیوسته و در هر حال از خداوند تبارك و تعالی طلب یاری می شود، و برای هیچ مسلمانی كه ایمان به خدا و روز رستاخیز دارد جایز نیست كه در آنچه وصیت كرده ام تغییری بدهد و مخالفت امر من كند خواه دور باشد یا نزدیك، و شهادت دادند بر این وصیتنامه ابوسمره بن ابرهه، صعصعه بن صوحان، سعید بن قیس و هیاج بن ابی هیاج و نوشت آن را علی بن ابیطالب با دست خود، در تاریخ 10 جمادی الاول سال 37. بیشتر عبارات این وصیتنامه روشن است و نیازی به شرح ندارد ولی چند نكته وجود دارد كه اكنون به شرح آن می پردازیم: 1- در این عبارات راه و رسم نوشتن وصیتنامه و كیفیت وقف، و ترتیب وقفنامه بطور كامل ب

یان شده است. 2- این كه درباره ی تصرفات وصی خود امام حسن می فرماید: خود بطور شایسته از آن مصرف كند مراد آن است كه در آنچه خرج زندگی خود می كند حد اعتدال و میانه روی را كه خداوند اجازه داده، رعایت كند نه اسراف و تبذیر به عمل آورد و نه بخل و پستی به خرج دهد، و این كه می گوید: در معروف انفاق كند منظور راههای درست و شناخته شده در دین است نه مواردی كه شرع مقدس اجازه نمی دهد. 3- جمله ی: اگر برای حسن پیشامدی رخ داد كنایه از فرا رسیدن مرگ است واژه ی امر در قام الامر به دو معناست: الف- مراد دستور و فرمانش باشد یعنی امرش را در موارد خود اجرا كند. ب- مراد جنس امور یعنی كارهایی باشد كه حضرت او را امر به تصرف در آنها كرده است. 4- ضمیر (ها) در بعده به امام حسن و در اصدره به كلمه ی امر كه قیام به آن می كند برمی گردد و ضمیر در مصدره دو وجه دارد. الف- اول این كه مرجعش حسن (ع) باشد یعنی امام حسین امر وی را چنان اجرا كند كه امام حسن اجرا می كرد، و در مال وی چنان قضاوت كند كه او می كرد مصدر در این عبارت به معنای اصدار است چنان كه در آیه ی قرآن نبات كه ثلاثی مجرد است به معنای انبات (رویاندن) كه مزید است آمده: (و الله ابنتكم من الا

رض نباتا) و نیز ممكن است كه مصدر را به معنای محل اجرا بگیریم یعنی امام حسین امر او را در مواردی اجرا كند كه امام حسن اجرا می كرد. ب- احتمال دوم آن كه مرجع ضمیر مطلبی باشد كه حضرت به آن وصیت فرموده است و معنایش این است حسین هر چیزی را به جایش بگذارد. 5- این كه، فرمود: اصل مال را به حال خود بگذارد، كنایه از آن است كه آن را به وسیله ی بخشش به دیگران یا فروختن و وجوه دیگر تملیكات از وقت خارج نكند. 6- فرمود از نخلهای نورس این روستا هیچ نهالی را نفروشد تا این كه زمینها از بسیاری درختها شكل بگیرد، دو حكمت در این عبارت نهفته است: الف- ممكن است كه روزی قبل از آن كه زمین از جهت روییدن درختهای كامل شكل بگیرد، برخی درختها و نهالهایش خشك شود كه لازم باشد جای آن را درخت دیگری بگیرد بنابراین تا وقتی كه زمین درختهایش بزرگ و كامل نشده كه دیگر نیازی به جانشین ندارد و نباید نهالها را بفروشند. ب- درخت خرما پیش از آن كه زمینش از درختان و نهالها شكل بگیرد ریشه هایش در زمین سخت و محكم نشده و اگر نهالی كه از پای نخل جوشیده، از زیر كنده شود، درخت ضعیف می شود و ممكن است از میوه دادن بیفتد، اما وقتی كه ریشه اش در زمین محكم شد كندن قلم

ه ی آن ضرر زیادی ندارد و این در هنگامی است كه زمین با روییدن درختها شكل بگیرد و كامل شود، و یا چنان كه مرحوم سیدرضی شرح و تفسیر كرده، وقتی است كه تشخیص زمین بر بیننده از بسیاری درختها مشكل شود. 7- نكته ی هفتم درباره ی كنیزانی كه با آنها همبستر شده است و آنان در آن هنگام هفده تن بودند، دستور می دهد: آن كه نه فرزند دارد و نه آبستن می باشد، در راه خدا آزاد، و كسی را بر وی حقی نیست و آن كه دارای فرزند و یا آبستن باشد از بابت سهم الارث فرزندش آزاد است و اگر با زنده بودن مادر، فرزندش بمیرد او نیز از جانب من آزاد خواهد بود. این كه حضرت فرمود: ام ولد از طریق سهم الارث آزاد می باشد، و كنیز فرزند مرده را هم خود، آزاد اعلام فرمود، بر طبق این قاعده است كه ام ولد بعد از مرگ مولایش به رقیت باقی است و فروختنش جایز است و این رای او و عقیده ی تمام امامیه است و شافعی هم در اول عقیده اش این بود اما بعد، برگشت و گفت با مرگ مولایش آزاد می شود و فروختنش جایز نیست، جمهور فقهای اهل سنت نیز بر این رای اتفاق دارند، و حتی طبق مذهب شافعی اگر فروخته شود و قاضی صحت بیعش را امضا كند حكم قاضی از اثر می افتد و كنیز آزاد است. توفیق از خداوند

است.


صفحه 700.